محل تبلیغات شما

روایت اول:
شاه اسماعیل یک عده از علمای سنی رو حاضر کرد گفت خلفای سه گانه رو لعن کنید.
نکردند.
اونها رو کشت. غیر از یکی.
اسمش خضری بود. لعن کرد و از مرگ رست!
شاگردانش پرسیدند چطور حاضر شدی همچین کاری بکنی؟
یک جواب تاریخی داد.
گفت: یعنی از برای دو سه نفر عرب، مرد فاضلی همچون من کشته شود؟
-
روایت دوم:
عمر بن خطاب یک عادت جالبی داشته. تازیانه همیشه همراهش بوده و اگه کسی خطایی می کرده او رو می زده. در این احوال اگه اون شخص ادله ای مطرح می کرده عمر تازیانه رو جلوش مینداخته و می گفته بزن.
همین شخص که عدالتش زبانزد هست ببینید درباره ایرانی ها چی میگه:
عبادتگاه نسازند
اگر مسلمانی به منزل ایشان وارد شد سه روز به او مهمانی دهند
به اسب با زین و لجام سوار نشوند
شمشیر و تیر برندارند
انگشتر نگین دار دست نکنند
در همسایگی مسلمانان خانه بنا نکنند
مردگان را به نزدیک مقابر مسلمانان نبرند
اگر در چیزی از این شرایط مخالفت کنند ایشانرا امان نیست و خونها و مالهای ایشان بر مسلمانان حلال است چنانک خون و مال کافران محارب. والسلام

روایت اول از مقدمه کتاب منشآت میبدی متوفی 911 هجری. روایت دوم توی کتاب های مختلفی هست.  چند روز پیش در یک کتاب قرن هشتمی دیدم که مؤلفش یادم نیست (یا نسفی یا میرسیدعلی همدانی) برخی این قوانین ظالمانه رو به معاویه نسبت میدن و برخی به عمر که البته از نظر من فرقی بین این دو نیست.

غصه نخور، کوکوسبزی بخور

کسب معرفت با بو کردن

تغییر صورت مسئله استعمار

رو ,تازیانه ,سه ,روایت ,کتاب ,عمر ,روایت دوم ,می کرده ,ایشانرا امان ,کنند ایشانرا ,امان نیست

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اشعار الشاعرمحمد ابولیماء الفرحانی مجله موفقیت زندگینامه امام رضا(ع) همه چی در هم